متأسفانه هیچوقت نشد که خانم پوران شریعت رضوی را از نزدیک ببینم، ولی از دور کمابیش فعالیتهایش را دنبال میکردم. یکی از محوریترین کارهایش، دفاع از همسر فقیدش بود. میخواست چهرهای دیگر از شریعتی نشانمان دهد و بگوید شما او را اشتباه میشناسید. نوشتن طرحی از یک زندگی را هم من اینطور میفهمم. متأسفانه دفاعیات او و فرزندانش از شریعتی، آنقدرها هم کارگر نیفتاد و خیلیها هنوز شریعتی را متهم ردیف اوّل وضع موجود میدیدند.
مرگ خانم شریعت رضوی، راه ندادن تابوتش به حسینیهی ارشاد، و نمازخواندن عزاداران بر پیکرش در خیابان، آخرین و قویترین دفاعیهی او بود به نفع برائت همسرش. از این به بعد، دیگر نمیتوان جمهوری اسلامی را به اسم «معلم انقلاب» نوشت.
درباره این سایت